نوشته‌ها

فلج مغزی

فلج مغزی

فلج مغزی عبارتست از یک اختلال حرکتی و ظاهری همراه با محدودیت‌های فعالیتی و طیف متغیری از مشکلات همراه حسی، رفتاری، شناختی، دریافتی، کلامی، طبی، و اسکلتی- عضلانی. اگرچه فلج مغزی غالبا با صرع و اختلالاتی در فرآیند تکامل تکلم، بینایی و هوشی همراه می‌باشد ولی این آسیب‌پذیری سیستم‌های حرکتی مغزی است که آنرا مشخص می‌سازد. اختلال حرکتی پایه اصلی در فلج مغزی است که بصورت تاخیر تکاملی حرکتی، اختلال در راه رفتن و علایم عصبی واضح شامل تغییرات در تونیسیته (خصوصا افزایش تون) مقاومت پاسیو در برابر کشش، کیفیت حرکات اندامها، باقی ماندن رفلکس‌های اولیه و تشدید یافتن رفلکس‌های کششی بروز می‌کند. ترکیب و شدت علایم و ناتوانی‌های حاصله بسیار متفاوت و متنوع هستند. بعلاوه، مشکلات و ناتوانی‌های حرکتی، ممکنست با اختلالات تکاملی در سایر ابعاد (مانند اختلال تکاملی گلوبال)، محدودیت‌های شناختی و یا تطابقی (نظیر عقب‌ماندگی ذهنی)، نارسایی‌های حسی اولیه (همچون اختلال شنوایی یا بینایی)، اختلالات یادگیری (مثلا ناتوانی در یادگیری یا اختلال بیش‌فعالی و کاهش توجه) یا تشنج (مانند صرع) همراه باشند.

علل

فلج مغزی یک اختلال نورولوژیکی غیرپیشرونده است که از آسیب مغزی در زمان کامل نبودن تکامل مغز ناشی می‌شود. چون تکامل مغز در طول دو سال اول عمر ادامه دارد لذا فلج مغزی از آسیب‌های دوران حاملگی،‌ حین زایمان یا بعد از تولد می‌تواند حادث شود.

علایم بالینی

حدود ۷۰-۸۰ درصد موارد بیماران فلج مغزی از اشکال کلینیکی اسپاستیک آن رنج می‌برند. در اندام‌های گرفتار، افزایش رفلکس‌های تاندونی عمقی، لرزش، افزایش تون عضلانی، ضعف،‌ و فرم اختصاصی پاهای قیچی مانند با تکیه بر روی نوک انگشتان پا مشاهده می‌شود. 10-20 درصد بیماران فلج مغزی از فرم آتتویید یا دیس کینتیک آن رنج می‌برند که به صورت حرکات آهسته چرخشی در دستها یا پاها مشخص می‌شود که اینگونه حرکات در طول دوره‌های استرس تشدید و در حین خواب از بین می‌روند. 5-10 درصد بیماران فلج مغزی دچار نوع آتاکسیک آن هستند که نادرترین فرم فلج مغزی است و بیشتر در تعادل و هماهنگی حرکات مشکل دارند. اینگونه بیماران با پاهای باز راه می‌روند و دچار لرزش در زمان انجام حرکات ارادی بوده به صورتی که برای انجام فعالیت‌های روزمره که نیاز به بکارگیری حرکات ظریف دارند دچار مشکل می‌شوند. اختلالات هوشی در نزد حدود دو سوم بیماران فلج مغزی اتفاق می‌افتد. حدود نصف کودکان مبتلا به فلج مغزی تشنج دارند. اختلالات در رشد، نابهنجاریهای نورولوژیکی نظیر اختلال بینایی یا شنوایی و داشتن مشکل در ادراک لمس و درد از زمره مسایل شایع هستند.

تدابیر درمانی

اهداف درمانی در فلج مغزی کسب بهبودی کامل یا رسیدن به وضعیت کاملا طبیعی نیست بلکه عبارتند از افزایش کارآیی، بالابردن توانایی‌ها و رسیدن و نگهداری وضعیت مطلوب حرکتی، تکامل شناختی، تکامل اجتماعی و عدم وابستگی می‌باشند. بهترین نتایج بالینی در نتیجه مداخلات زودرس و وسیع حاصل می‌شوند. درمان ایده‌آل در کودکان نیازمند به یک برخورد گروهی و تیمی است. درمان گروهی مدرن بر هدف تکاملی کلی بیمارتاکید دارد و نه فقط بر درمان یک وجهی و تک علامتی. اجزا برنامه‌های درمانی دربرگیرنده درمان فیزیکی و رفتاری، معالجات دارویی و جراحی، استفاده از وسایل مکانیکی کمکی و درمان مشکلات همراه طبی بیماران فلج مغزی می‌باشند. هدف از فیزیوتراپی، کاردرمانی، گفتار، و رفتار درمانی عبارت از بهبود تعاملات بین بیمار و مراقبین و نیز حمایت از کانون خانواده می‌باشد.

بهداشت روانی

در بیماران فلج مغزی بدلیل درد مزمن، طردشدن اجتماعی و از دست دادن قابلیت‌ها و داشتن وابستگی، بهداشت روانی آنان تحت تاثیر قرار می‌گیرد. در این بیماران برنامه‌های مراقبتی باید بگونه‌ای باشد که سبب کاهش موانع در حضور و شرکت آنان در محل کار، مدرسه، و فعالیت اجتماعی با استفاده از وسایل مکانیکی نظیر صندلی‌های چرخدار موتوری، تولیدکننده‌های صوتی و تغییرات مناسب در محیط و اجتماع بشود. برنامه‌های نظارتی دوره‌ای جهت ارزیابی اطمینان از برآورده شدن نیازمندیهای بیماران ضروری است. به بیماران باید اطلاعات و آگاهیهای کافی در مورد پیشگیری از وقوع آسیب،‌ ایمنی، و نقل و انتقالات داده شود. کودکان مبتلا به فلج مغزی در معرض خطر بالای طردشدن توسط دوستان و اجتماع هستند. به همین نسبت مراقبین از آنان و افراد خانواده ایشان نیز در معرض خطر افسردگی و کنارگذاشتن از اجتماع هستند و لذا برنامه‌های مراقبتی باید بر مبنای مدل همه جانبه پایه‌گذاری شوند.

برگرفته از کتاب بیماری‌های مغز و اعصاب کودکان

به قلم دکتر علی‌اکبر مومن

عقب‌ماندگی ذهنی

عقب‌ماندگی ذهنی یا ناتوانی عقلانی

تعریف کلی عقب‌ماندگی ذهنی را به صورت اعمال هوشی به‌طور قابل توجه کمتر از معمول همراه با نقایص رفتارهای تطابقی و تظاهر آن در سنین تکاملی ارایه شده است. (انجمن عقب‌ماندگی ذهنی آمریکا) حیطه‌های تکاملی شامل موارد زیر می‌باشد:

حرکتی

تکلمی

شناختی

اجتماعی

فعالیت‌های روزمره زندگی

با توجه به اینکه ۲۵/۲ درصد افراد جامعه بهره هوشی کمتر از ۷۰ دارند و تعداد زیادی از این افراد دچار اختلالات تطابقی هم هستند که تعریف عقب‌ماندگی ذهنی را شامل می‌شود لذا عقب‌ماندگی ذهنی در 3-1 درصد عموم جمعیت مشاهده می‌شود. اکثریت این جمعیت را گروه عقب‌ماندگی ذهنی خفیف تشکیل می‌دهد و شیوع عقب‌ماندگی ذهنی شدید تقریبا ۳ در هر هزار کودک است. عقب‌ماندگی ذهنی در پسران از دختران شایعتر است. (3/1 تا 9/1 به 1) شیوع تاخیر تکاملی گلوبال در کودکان زیر 5 سال مشابه عقب‌ماندگی ذهنی و 3 درصد است.

معیارهای تشخیصی عقب‌ماندگی ذهنی:

برای تشخیص عقب‌ماندگی ذهنی انجام آزمون‌های ضریب با بهره هوشی و تطابقی دقیق و دارای اعتبار، ضروری است. معیارهای تشخیصی عقب‌ماندگی ذهنی عبارتند از:

  • توان عقلانی به صورت قابل توجه کمتر از معمول که با تعیین ضریب هوشی بررسی می‌شود. بهره هوشی کمتر از 68 با تست استنفورد و یا کمتر از 70 با تست وکسلر را عقب‌ماندگی ذهنی می‌نامند.
  • نقص در اعمال تطابقی: بیمار بایستی حداقل در دو مهارت تطابقی دچار اختلال باشد. بدیهی است که این اختلال بایستی براساس سن بیمار تفسیر شود. مهارت‌های تطابقی شامل مراقبت از خود، زندگی روزانه، مهارت‌های اجتماعی و ارتباط با دیگر افراد، کار، اوقات فراغت و سرگرمی، مهارت‌های آکادمیک، و حفظ سلامت است.
  • سن شروع قبل از شروع ۱۸

 

طبقه‌بندی عقب‌ماندگی ذهنی

طبقه‌بندی‌های متعددی مطرح گردیده است اما رایج‌ترین آنها به ترتیب زیر می‌باشد.

الف- خفیف که به ضریب هوشی ۵۰- ۶۸ اطلاق می‌شود

ب- متوسط که به ضریب هوشی ۳۶-۵۰ اطلاق می‌شود.

ج- شدید که به ضریب هوشی ۲۰-۳۵ اطلاق می‌شود.

د- عمیق که به ضریب هوشی کمتر از ۲۰ اطلاق می‌شود.

علل عقب‌ماندگی ذهنی

عوامل اتیولوژیک در عقب‌ماندگی ذهنی شامل ژنتیک، تکاملی، اکتسابی، و یا ترکیبی از اینها است. علل ژنتیکی شامل علل کروموزومی و غیرکروموزومی،‌ تکاملی شامل تماس قبل تولد با عفونتها و سموم و علل اکتسابی شامل صدمات حین تولد و عوامل فرهنگی و اجتماعی است. شدت عقب‌ماندگی ذهنی در ارتباط با زمان و مدت صدمه و درجه تماس سیستم عصبی است. هرچه شدت عقب‌ماندگی ذهنی بیشتر باشد احتمال یافت علت بیشتر خواهد بود. در ۷۵ درصد موارد شدید و در حداکثر ۵۰ درصد عقب‌ماندگی ذهنی خفیف علت قابل شناخت یافت می‌شود. علل قابل شناخت متعدد هستند و بیشتر از 200 مورد ژنتیکی تنها در سایت توارث مندلی ثبت شده است.

عوامل اتیولوژیک در عقب‌ماندگی ذهنی بطور کلی به چهار دسته تقسیم می‌شود:

علل قبل از تولد، علل حوالی تولد، علل بعد از تولد، و علل نامشخص

علل قبل از تولد

علل قبل از تولد۶۰-۸۰ درصد موارد عقب‌ماندگی ذهنی را شامل می‌شود. علل قبل از تولد به دو دسته ژنتیکی و غیرژنتیکی تقسیم‌بندی می‌شوند. علل ژنتیکی شامل کروموزومی و غیرکروموزومی است.

عللل ژنتیکی  – کروموزومی عقب‌ماندگی ذهنی:‌ اختلالات کروموزومهای اتوزومال غالبا با عقب‌ماندگی ذهنی همراه می‌شوند. احتمال این همراهی در عقب‌ماندگی ذهنی 4-34 درصد گزارش شده است. سندرم داون و دیگر تریزومیها،‌ انواع دلیشن از جمله سندرم فریاد گربه و پرادر ویلی، سندروم X شکننده و دیگر اختلالات کروموزوم X از این قبیل هستند.

علل ژنتیکی- غیرکروموزومی  عقب ماندگی ذهنی: شامل سندرمهای پوستی عصبی،‌ اختلالات مادرزادی متابولیسم، و ضایعات ساختمانی مغز است.

علل غیر ژنتیکی عقب‌ماندگی ذهنی قبل از تولد:‌ خیلی از عوامل محیطی در دوران زندگی جنینی می‌توانند سیستم عصبی را تحت تاثیر قرار دهند.

عفونتهای مادرزادی: عفونتهای مادرزادی بخصوص روبلا، هرپس، توکسوپلاسموز، سیتومگالوویروس، زیگما، ابشتاین بار، HIV و احتمالا آنفلونزا می‌توانند صدمه شدید مغزی در جنین را سبب شده و باعث میکروسفالی،‌ عقب‌ماندگی ذهنی، تشنج، هیدروسفالی،‌ و کلسیفیکاسیون مغز شوند.

اشعه X در دوران بارداری:‌ تماس مادر باردار در دوران حاملگی بخصوص در هفته 7-15 با اشعه X می‌تواند منجر به عقب‌ماندگی ذهنی شود که به شدت و میزان اشعه بستگی دارد. تماس با اشعه X در مادران باردار میزان شیوع سندرم داون و سایر ناهنجاریهای کروموزومی را نیز افزایش می‌دهد.

داروها و سوء استفاده از مواد: مصرف الکل، سوءاستفاده از مواد و بعضی داروها از جمله داروهای ضدتشنج و وارفاین در دوران بارداری باعث عوارض شدید در جنین می‌شود.

سندروم الکل جنینی:‌ مصرف الکل در دوران حاملگی می‌تواند باعث بروز ناهنجاریهای جنین شود. میکروسفالی، پتوز،‌ هیپوپلازی ماگزیلا،‌ ناهنجاری مفاصل، بینی کوتاه، لب فوقانی نازک، خطوط غیرطبیعی کف دست، شکاف پلکی کوچک، بند انتهایی انگشتان کوچک،‌ ناخن کوچک انگشت پنجم، ناهنجاری مادرزادی قلب و تاخیر سایکوموتور از یافته‌های این سندروم است.

داروهای ضد تشنج:‌ فنی تویین و سدیم والپرات از داروهای ضدتشنج هستند که مصرف آنها در دوران بارداری می‌تواند با تظاهرات متعددی همراه شوند.

علل حوالی تولد

این دسته ۱۰-۲۰ درصد موارد عقب‌ماندگی ذهنی را تشکیل می‌دهند. زایمان طولانی و مشکل با ایجاد زجر جنین و نوزاد می‌تواند باعث وقوع عقب‌ماندگی ذهنی شود.  

علل بعد از تولد

عوامل بعد از تولد از وسعت کمتری برخوردار است و حداکثر ۱۰ درصد موارد را شامل می‌شود. عفونتها بخصوص مننژیت چرکی،‌ آبسه مغزی و آنسفالیتها،‌ تروما،‌ ایسکمی،‌ و اختلالات الکترولیتی، هیپوگلیسمی،‌ کرانیوسینوسنتوز اولیه شدید،‌ صرع پایا،‌ آلودگی به کرمهای قلاب‌دار،‌ سوءتغذیه،‌ فقر،‌ دیابت وابسته به انسولین، محرومیت سایکوسوشیال، و مسمومیت مزمن با سرب از علل عمده هستند. مسمومیت حاد و شدید با سرب باعث آنسفالوپاتی و عوارض آن می‌شود. مسمومیت مزمن با سرب باعث رفتار ضداجتماعی و کاهش بهره هوشی می‌شود. حداکثر میزان سرب مجاز 10-19 میکروگرم در 100 میلی‌لیتر است.

تظاهرات شایع عقب‌ماندگی ذهنی بر حسب شدت

عقب‌ماندگی ذهنی خفیف (ضریب هوشی 50-68):‌ در این گروه ممکن است تا زمان شروع مدرسه به‌دلیل کفایت‌های مهارتهای اجتماعی و ارتباطی در سنین قبل از مدرسه تشخیص مطرح نشود. انجام تحصیلات ابتدایی تا کلاس ششم در مدارس عادی امکان‌پذیر است. نقایص ارتباطی، اعتماد به نفس کم، خجالتی بودن و وابستگی از یافته‌های بارز این بیماران است.

عقب‌ماندگی ذهنی متوسط (ضریب هوشی 36-50):‌ در این گروه ضعف مهارتهای اجتماعی و ارتباطی در سنین قبل از مدرسه تشخیص را مطرح می‌کند. بخصوص تاخیر در تکلم بارز است. انجام تحصیلات ابتدایی تا کلاس دوم و سوم در مدارس عادی امکان‌پذیر است. این کودکان به نقیصه خود واقف هستند و احساس خشم می‌کنند. نظارت نزدیک بر فعالیتهای این افراد ضروری است.

عقب‌ماندگی ذهنی شدید (ضریب هوشی 20-35): در این گروه تاخیر تکامل حرکتی و تکلمی در دوران کودکی تشخیص را مطرح می‌کند. تکلم بسیار کم و مراقبت شدید ضرورت دارد. آموزش مراقبت از خود و رعایت مسایل بهداشتی امکان‌پذیر است.

عقب‌ماندگی ذهنی عمیق (ضریب هوشی کمتر از 20):‌ در این گروه تاخیر تکامل حرکتی از دوران شیرخوارگی بارز است. امکان تکلم ناقص و بسیار مختصر در سنین بالا وجود دارد. احتمال آموزش مختصر چند مهارت مراقبت از خود نیز وجود دارد. مراقبت کامل و شدید ضروری است.

تفکر اینکه کودک دچار عقب‌ماندگی ذهنی است برای والدین وحشتناک، دردناک و ناباورانه است. این تراژدی با افزایش سن بیمار و مشاهده تفاوتهای رو به افزایش وی با دیگر کودکان بیشتر خواهد شد. وجود اختلالات همراه در این کودکان بر مشکلات آنها می‌افزاید. خشم، سرخوردگی و احساس گناه در والدین مشخص است. مشکلات مالی، محدودیت‌های کاری والدین و هزینه‌های تشخیصی و درمانی بار سنگین دیگری است. گفتگو با والدین بصورت همزمان و توضیح این اختلال و عوارض آن توصیه می‌شود. صحبت از روشهای پیشگیری در صورتیکه امکان‌پذیر باشد تا حدی برای آنها التیام‌بخش است.

افراد عقب‌مانده ذهنی خفیف تقریبا ۸۵ درصد را تشکیل می‌دهند میزان تحصیلات اینها تا ۶ کلاس است و خیلی از اینها می‌توانند تشکیل خانواده داده و مستقل زندگی کنند. این دسته می‌توانند شغل‌های ساده نیز داشته باشند. افراد عقب‌مانده ذهنی متوسط تقریبا 10درصد را تشکیل می‌دهند. بیشتر اینها تکلم داشته و در اوایل کودکی ارتباطات طبیعی داشته و پیشرفت تحصیلی تا حداکثر 1-2 کلاس دارند. در دوران نوجوانی مشکلات این بیماران بیشتر شده و نیاز به حمایت دارند. این افراد می‌توانند کارهای نیمه ماهرانه را با نظارت کافی انجام دهند و در کارهای محیط‌های محافظت شده استخدام شوند. افراد عقب‌مانده ذهنی شدید ۴ درصد را تشکیل می‌دهند و ممکن است چند کلمه‌ای گفته و در بعضی از فعالیت‌های روزانه قابل تربیت باشند. افراد عقب مانده عمیق 1-2 درصد را تشکیل می‌دهند و اکثرا فاقد تکلم بوده و در تمام امور زندگی و فعالیت‌های روزانه وابسته هستند.

برگرفته از کتاب بیماری‌های مغز و اعصاب کودکان

به قلم دکتر محمودرضا اشرفی

ام اس چیست؟

ام اس چیست؟

آیا موج خطرناک «ام اس» در کشور یک سونامی است؟
بیماری «ام اس» از بیماری‌های مخرب دستگاه عصبی مرکزی است که خوش‌بختانه در بین کودکان کمتر از بزرگ‌سالان مشاهده می‌شود. طبق آمار، دو درصد از مبتلایان به «ام اس» زیر ۱۶ سال هستند. اگرچه امروزه در کشورمان شاهد افزایش شیوع این بیماری به خصوص در کودکان هستیم، به‌طوری‌که کارشناسان به اصطلاح از آن به عنوان یک سونامی نام می‌برند ولی شاید این تشبیه چندان درست نباشد چون تفاوت «ام اس» با سونامی در این است که سونامی قابل پیش‌بینی نیست ولی «ام اس» را می‌توان در کشور پیش‌بینی و تا حدی کنترل کرد.

” ام‌اس” ؛ چیست؟ چگونه است؟

“ام اس” چیست و تفاوت «ام اس» کودکان با بزرگسالان در چیست؟

بیماری “ام اس”»(Multiple sclerosis) یک بیماری التهابی است که در آن غلاف‌های میلین سلول‌های عصبی در مغز و نخاع توسط سیستم ایمنی بدن آسیب می‌بینند و جزو بیماریهای دمیلینیتینگ یا مخرب میلین محسوب می شود. در این بیماری ها سیستم ایمنی بدن که وظیفه‌اش حفاظت از بدن و نابود کردن آسیب‌رسان‌های خارجی همچون باکتری‌هاست، شروع به حمله به غلاف میلین دور سلول‌های عصیی می‌نماید و بنابراین انتقال پیام توسط این اعصاب مختل می‌شود. مشخصه‌ی مهم “ام اس” حملات مکرر آن، و عود های متناوب بیماری است.
یکی از تفاوت های بیماری های دمیلینیتینگ بزرگسالان با کودکان آن‌ است که در بزرگسالان تقریبا همیشه بعد از بهبودی حمله‌ی اول، برگشت بیماری را شاهد خواهیم بود. ولی در کودکان می‌توان امیدوار بود که بروز حمله دمیلینیشن یا تخریب میلین برای اولین و آخرین بار باشد و کودک بعد از درمان دیگر هرگز مبتلا نشود. در واقع می‌توان گفت که خیلی از موارد بیماری های دمیلینیتینگ در بچه ها هرگز به ام اس تبدیل نمی‌شود.

”  ام‌اس”؛ چه باید کرد؟

علل بروز این بیماری چیست؟
عوامل مختلفی دست‌به‌دست هم می‌دهند که ما هنوز از برخی از آنها بی‌اطلاع هستیم. بعضی علائم محیطی و بعضی ژنتیکی هستند. وجود زمینه‌ی ژنتیکی، بسیار در بروز بیماری مؤثر است؛ با این‌حال روزبه‌روز به اهمیت علل محیطی بیشتر پی می‌بریم. در برخی مناطق مانند سوئد و نروژ ریسک ابتلا به این بیماری بیشتر است تا نواحی استوایی، به‌طوری‌که حتی اگر فردی زیر 15 سال از مناطق استوائی به نقاط شمالی مهاجرت کند احتمال ابتلایش به «ام اس» مشابه افراد بومی مقصد خواهد بود، پس به نظر می رسد که عوامل محیطی بسیار تأثیرگذار هستند مانند عوامل عفونی و ویروس‌ها.
یکی از دلائل اینکه در ایران به طور ناگهانی با رشد این بیماری مواجه شدیم، ممکن است بر اثر کمبود ویتامین D باشد. البته مشخص نیست چرا سطح ویتامین D کلا در همه افراد کشور چه زن و چه مرد کم است، ولی به هر حال این کمبود ویتامین دی در مبتلایان به «ام اس» بیشتر مشاهده می‌شود. همچنین، شیوع «ام اس» در شهرها و مراکز صنعتی بیشتر است و در مناطق مرزی که کارخانجات صنعتی کمتر است شیوع بیماری نیز کمتر است. در ایران بالاترین شیوع را ظاهراً شهر اصفهان دارد و بعد از آن تهران. پسماندهای صنعتی، سموم معلق در هوا، مصرف غذاهای کنسرو شده و در واقع تغییر عادات غذایی یک کشور وقتی به سمت صنعتی شدن می‌رود، از مهم ترین عوامل دیگری هستند که به نظر می رسد در بروز بیماری مؤثر هستند. البته مانند بسیاری دیگر از بیماری‌ها در عالم پزشکی، اینجا هم چندین عامل محیطی در کنار هم، بعلاوه‌ی استعداد ژنتیکی ناشی از وجود چند ژن گوناگون، همه با هم تعیین می کنند که در فرد معیّنی بیماری ظاهر بشود یا نشود.

بیماری «ام اس» چه علائمی دارد؟

این بیماری به قسمت‌های مختلف سیستم عصبی بدن آسیب می‌زند و بسته به اینکه اعصاب کدام ناحیه آسیب دیده باشد علائم نیز متفاوت است، مانند مشکلات بینایی، کم شدن یا تار شدن دید، مشکلات حرکتی، تعادل و راه رفتن، مشکلات بلع، دفع، لرزش اندام‌ها، مشکلات حسی و موارد دیگر. همچنین هم به دلیل خود آسیبی که به سیستم عصبی وارد می‌شود، و هم به دلیل تاثیرات اجتماعی ناشی از محدودیت ها و مشکلاتی که فرد برای فعالیت های روزانه اش پیدا می کند، بیماری می‌تواند باعث تغییر خلق و مشکلات روحی مانند افسردگی در افراد مبتلا نیز بشود. علایم بیماری «ام اس» می‎توانند خفیف یا شدید باشند. ممکن است به مدت طولانی ادامه داشته باشد یا در مدت کوتاهی به پایان برسد. البته در مقایسه با افراد بزرگسال، تشخیص «ام اس» در کودکان کمی سخت‌تر است. کودکان تا یک سنی یا حرف نمی‌زنند یا ممکن است در رساندن و شناساندن مفاهیم مشکل داشته باشند، برای مثال یک کودک خردسال نمی‌تواند گزگز کردن دستش را به ما اطلاع بدهد یا مفهومش را بیان کند، بنابراین باید نسبت به تغییرات مشکوک در رفتار و توانائی‌ها حساس تر باشیم. نمی‌خواهیم خانواده‌ها را حساس و نگران کنیم و هر تغییر هم ناشی از “ام‌اس” نیست و چنانکه گفتیم “ام‌اس” اصولا در بچه ها چندان بیماری شایعی نیست، ولی بهتر است اگر متوجه تغییر در توانائی‌ها و عملکرد سیستم عصبی در کودک شدند برای اطمینان مراجعه کنند.

آیا تشخیص زودهنگام «ام‌اس» تأثیری در درمان آن دارد؟
بله، حتماً. زیرا وقتی آسیب ایجاد شود برگشت آن بسیار مشکل است. می‌دانیم که برخلاف سایر سلول‌های بدن، اگر یک نورون یا سلول عصبی از بین برود، دیگر ساخته نمی‌شود، پس بعد از آسیب‌های شدید قدرت ترمیم وجود ندارد و باید تا جایی که امکان دارد جلوی حمله‌ها و عودهای بعدی را با دارو و عوامل بازدارنده بگیریم تا شاهد تخریب کمتری باشیم.

“ام‌اس” چه تأثیراتی بر رشد روانی و مهارت‌های کودک برجای می‌گذارد؟
به‌طور کلی “ام‌اس” به دلیل ناتوانی‌هایی که در کودک ایجاد می‌کند، بر خلق کودک تاثیر می‌گذارد و نیز ممکن است کودک به‌خاطر بستری شدن‌های طولانی و مکرر از یادگیری دروس عقب بماند و بدین ترتیب، پیامدهای اجتماعی، ارتباطی، تحصیلی و روان‌شناختی بعید نیست. البته میزان این تأثیرات کاملا به میزان و محل آسیب سیستم عصبی بستگی دارد و از کم تا بسیار ناتوان کننده متفاوت است.

واکنش پدران و مادران هنگامی‌ که متوجه بیماری فرزندشان می‌شوند چگونه است و توصیه شما به آنها چیست؟
معمولاً اولین واکنش روانی انسان‌ها به طور کلّی در مواجهه با بیماری‌های جدّی و خطرناک برای خود فرد یا برای نزدیکان و عزیزان، “انکار” است، یعنی پدران و مادران تمایل دارند که نپذیرند که فرزندشان دچار یک بیماری جدّی است. طبیعی است که اغلب به چند پزشک دیگر مراجعه می‌کنند تا شاید تشخیص متفاوت و دلگرم کننده‌ای بگیرند که البته اگر این روند خیلی به طول انجامد شاید زمان گرانبهائی از دست برود. بعد از پذیرش بیماری، اغلب انسان ها از نظر روانی وارد مرحله‌ای شوند که خشم مهم ترین خصیصه‌ی آن است؛ و گاهی نیز ممکن است این خشم را به پزشک تشخیص دهنده معطوف ‌کنند زیرا اوست که این بیماری را در فرزندشان کشف کرده و به آنها اطلاع داده است. بعد از مدتی ممکن است دچار درجاتی از افسردگی ‌شوند و در نهایت اغلب به پذیرش و درک درستی از وضعیّت، موفق می شوند و می توانند گام ‌های درست را برای بهترین درمان ممکن بردارند. بدیهی است که هر چه زودتر واقعیت را بپذیرند، امکان آن هست که سریع‌تر و امیدوارتر بتوان وارد مراحل درمانی شد.

منبع: مصاحبه‌ی جناب آقای دکتر محسن جوادزاده (فوق‌تخصص مغز و اعصاب کودکان)