ام اس چیست؟
آیا موج خطرناک «ام اس» در کشور یک سونامی است؟
بیماری «ام اس» از بیماریهای مخرب دستگاه عصبی مرکزی است که خوشبختانه در بین کودکان کمتر از بزرگسالان مشاهده میشود. طبق آمار، دو درصد از مبتلایان به «ام اس» زیر ۱۶ سال هستند. اگرچه امروزه در کشورمان شاهد افزایش شیوع این بیماری به خصوص در کودکان هستیم، بهطوریکه کارشناسان به اصطلاح از آن به عنوان یک سونامی نام میبرند ولی شاید این تشبیه چندان درست نباشد چون تفاوت «ام اس» با سونامی در این است که سونامی قابل پیشبینی نیست ولی «ام اس» را میتوان در کشور پیشبینی و تا حدی کنترل کرد.
” اماس” ؛ چیست؟ چگونه است؟
“ام اس” چیست و تفاوت «ام اس» کودکان با بزرگسالان در چیست؟
بیماری “ام اس”»(Multiple sclerosis) یک بیماری التهابی است که در آن غلافهای میلین سلولهای عصبی در مغز و نخاع توسط سیستم ایمنی بدن آسیب میبینند و جزو بیماریهای دمیلینیتینگ یا مخرب میلین محسوب می شود. در این بیماری ها سیستم ایمنی بدن که وظیفهاش حفاظت از بدن و نابود کردن آسیبرسانهای خارجی همچون باکتریهاست، شروع به حمله به غلاف میلین دور سلولهای عصیی مینماید و بنابراین انتقال پیام توسط این اعصاب مختل میشود. مشخصهی مهم “ام اس” حملات مکرر آن، و عود های متناوب بیماری است.
یکی از تفاوت های بیماری های دمیلینیتینگ بزرگسالان با کودکان آن است که در بزرگسالان تقریبا همیشه بعد از بهبودی حملهی اول، برگشت بیماری را شاهد خواهیم بود. ولی در کودکان میتوان امیدوار بود که بروز حمله دمیلینیشن یا تخریب میلین برای اولین و آخرین بار باشد و کودک بعد از درمان دیگر هرگز مبتلا نشود. در واقع میتوان گفت که خیلی از موارد بیماری های دمیلینیتینگ در بچه ها هرگز به ام اس تبدیل نمیشود.
” اماس”؛ چه باید کرد؟
علل بروز این بیماری چیست؟
عوامل مختلفی دستبهدست هم میدهند که ما هنوز از برخی از آنها بیاطلاع هستیم. بعضی علائم محیطی و بعضی ژنتیکی هستند. وجود زمینهی ژنتیکی، بسیار در بروز بیماری مؤثر است؛ با اینحال روزبهروز به اهمیت علل محیطی بیشتر پی میبریم. در برخی مناطق مانند سوئد و نروژ ریسک ابتلا به این بیماری بیشتر است تا نواحی استوایی، بهطوریکه حتی اگر فردی زیر 15 سال از مناطق استوائی به نقاط شمالی مهاجرت کند احتمال ابتلایش به «ام اس» مشابه افراد بومی مقصد خواهد بود، پس به نظر می رسد که عوامل محیطی بسیار تأثیرگذار هستند مانند عوامل عفونی و ویروسها.
یکی از دلائل اینکه در ایران به طور ناگهانی با رشد این بیماری مواجه شدیم، ممکن است بر اثر کمبود ویتامین D باشد. البته مشخص نیست چرا سطح ویتامین D کلا در همه افراد کشور چه زن و چه مرد کم است، ولی به هر حال این کمبود ویتامین دی در مبتلایان به «ام اس» بیشتر مشاهده میشود. همچنین، شیوع «ام اس» در شهرها و مراکز صنعتی بیشتر است و در مناطق مرزی که کارخانجات صنعتی کمتر است شیوع بیماری نیز کمتر است. در ایران بالاترین شیوع را ظاهراً شهر اصفهان دارد و بعد از آن تهران. پسماندهای صنعتی، سموم معلق در هوا، مصرف غذاهای کنسرو شده و در واقع تغییر عادات غذایی یک کشور وقتی به سمت صنعتی شدن میرود، از مهم ترین عوامل دیگری هستند که به نظر می رسد در بروز بیماری مؤثر هستند. البته مانند بسیاری دیگر از بیماریها در عالم پزشکی، اینجا هم چندین عامل محیطی در کنار هم، بعلاوهی استعداد ژنتیکی ناشی از وجود چند ژن گوناگون، همه با هم تعیین می کنند که در فرد معیّنی بیماری ظاهر بشود یا نشود.
بیماری «ام اس» چه علائمی دارد؟
این بیماری به قسمتهای مختلف سیستم عصبی بدن آسیب میزند و بسته به اینکه اعصاب کدام ناحیه آسیب دیده باشد علائم نیز متفاوت است، مانند مشکلات بینایی، کم شدن یا تار شدن دید، مشکلات حرکتی، تعادل و راه رفتن، مشکلات بلع، دفع، لرزش اندامها، مشکلات حسی و موارد دیگر. همچنین هم به دلیل خود آسیبی که به سیستم عصبی وارد میشود، و هم به دلیل تاثیرات اجتماعی ناشی از محدودیت ها و مشکلاتی که فرد برای فعالیت های روزانه اش پیدا می کند، بیماری میتواند باعث تغییر خلق و مشکلات روحی مانند افسردگی در افراد مبتلا نیز بشود. علایم بیماری «ام اس» میتوانند خفیف یا شدید باشند. ممکن است به مدت طولانی ادامه داشته باشد یا در مدت کوتاهی به پایان برسد. البته در مقایسه با افراد بزرگسال، تشخیص «ام اس» در کودکان کمی سختتر است. کودکان تا یک سنی یا حرف نمیزنند یا ممکن است در رساندن و شناساندن مفاهیم مشکل داشته باشند، برای مثال یک کودک خردسال نمیتواند گزگز کردن دستش را به ما اطلاع بدهد یا مفهومش را بیان کند، بنابراین باید نسبت به تغییرات مشکوک در رفتار و توانائیها حساس تر باشیم. نمیخواهیم خانوادهها را حساس و نگران کنیم و هر تغییر هم ناشی از “اماس” نیست و چنانکه گفتیم “اماس” اصولا در بچه ها چندان بیماری شایعی نیست، ولی بهتر است اگر متوجه تغییر در توانائیها و عملکرد سیستم عصبی در کودک شدند برای اطمینان مراجعه کنند.
آیا تشخیص زودهنگام «اماس» تأثیری در درمان آن دارد؟
بله، حتماً. زیرا وقتی آسیب ایجاد شود برگشت آن بسیار مشکل است. میدانیم که برخلاف سایر سلولهای بدن، اگر یک نورون یا سلول عصبی از بین برود، دیگر ساخته نمیشود، پس بعد از آسیبهای شدید قدرت ترمیم وجود ندارد و باید تا جایی که امکان دارد جلوی حملهها و عودهای بعدی را با دارو و عوامل بازدارنده بگیریم تا شاهد تخریب کمتری باشیم.
“اماس” چه تأثیراتی بر رشد روانی و مهارتهای کودک برجای میگذارد؟
بهطور کلی “اماس” به دلیل ناتوانیهایی که در کودک ایجاد میکند، بر خلق کودک تاثیر میگذارد و نیز ممکن است کودک بهخاطر بستری شدنهای طولانی و مکرر از یادگیری دروس عقب بماند و بدین ترتیب، پیامدهای اجتماعی، ارتباطی، تحصیلی و روانشناختی بعید نیست. البته میزان این تأثیرات کاملا به میزان و محل آسیب سیستم عصبی بستگی دارد و از کم تا بسیار ناتوان کننده متفاوت است.
واکنش پدران و مادران هنگامی که متوجه بیماری فرزندشان میشوند چگونه است و توصیه شما به آنها چیست؟
معمولاً اولین واکنش روانی انسانها به طور کلّی در مواجهه با بیماریهای جدّی و خطرناک برای خود فرد یا برای نزدیکان و عزیزان، “انکار” است، یعنی پدران و مادران تمایل دارند که نپذیرند که فرزندشان دچار یک بیماری جدّی است. طبیعی است که اغلب به چند پزشک دیگر مراجعه میکنند تا شاید تشخیص متفاوت و دلگرم کنندهای بگیرند که البته اگر این روند خیلی به طول انجامد شاید زمان گرانبهائی از دست برود. بعد از پذیرش بیماری، اغلب انسان ها از نظر روانی وارد مرحلهای شوند که خشم مهم ترین خصیصهی آن است؛ و گاهی نیز ممکن است این خشم را به پزشک تشخیص دهنده معطوف کنند زیرا اوست که این بیماری را در فرزندشان کشف کرده و به آنها اطلاع داده است. بعد از مدتی ممکن است دچار درجاتی از افسردگی شوند و در نهایت اغلب به پذیرش و درک درستی از وضعیّت، موفق می شوند و می توانند گام های درست را برای بهترین درمان ممکن بردارند. بدیهی است که هر چه زودتر واقعیت را بپذیرند، امکان آن هست که سریعتر و امیدوارتر بتوان وارد مراحل درمانی شد.
منبع: مصاحبهی جناب آقای دکتر محسن جوادزاده (فوقتخصص مغز و اعصاب کودکان)