فلج مغزی
فلج مغزی عبارتست از یک اختلال حرکتی و ظاهری همراه با محدودیتهای فعالیتی و طیف متغیری از مشکلات همراه حسی، رفتاری، شناختی، دریافتی، کلامی، طبی، و اسکلتی- عضلانی. اگرچه فلج مغزی غالبا با صرع و اختلالاتی در فرآیند تکامل تکلم، بینایی و هوشی همراه میباشد ولی این آسیبپذیری سیستمهای حرکتی مغزی است که آنرا مشخص میسازد. اختلال حرکتی پایه اصلی در فلج مغزی است که بصورت تاخیر تکاملی حرکتی، اختلال در راه رفتن و علایم عصبی واضح شامل تغییرات در تونیسیته (خصوصا افزایش تون) مقاومت پاسیو در برابر کشش، کیفیت حرکات اندامها، باقی ماندن رفلکسهای اولیه و تشدید یافتن رفلکسهای کششی بروز میکند. ترکیب و شدت علایم و ناتوانیهای حاصله بسیار متفاوت و متنوع هستند. بعلاوه، مشکلات و ناتوانیهای حرکتی، ممکنست با اختلالات تکاملی در سایر ابعاد (مانند اختلال تکاملی گلوبال)، محدودیتهای شناختی و یا تطابقی (نظیر عقبماندگی ذهنی)، نارساییهای حسی اولیه (همچون اختلال شنوایی یا بینایی)، اختلالات یادگیری (مثلا ناتوانی در یادگیری یا اختلال بیشفعالی و کاهش توجه) یا تشنج (مانند صرع) همراه باشند.
علل
فلج مغزی یک اختلال نورولوژیکی غیرپیشرونده است که از آسیب مغزی در زمان کامل نبودن تکامل مغز ناشی میشود. چون تکامل مغز در طول دو سال اول عمر ادامه دارد لذا فلج مغزی از آسیبهای دوران حاملگی، حین زایمان یا بعد از تولد میتواند حادث شود.
علایم بالینی
حدود ۷۰-۸۰ درصد موارد بیماران فلج مغزی از اشکال کلینیکی اسپاستیک آن رنج میبرند. در اندامهای گرفتار، افزایش رفلکسهای تاندونی عمقی، لرزش، افزایش تون عضلانی، ضعف، و فرم اختصاصی پاهای قیچی مانند با تکیه بر روی نوک انگشتان پا مشاهده میشود. 10-20 درصد بیماران فلج مغزی از فرم آتتویید یا دیس کینتیک آن رنج میبرند که به صورت حرکات آهسته چرخشی در دستها یا پاها مشخص میشود که اینگونه حرکات در طول دورههای استرس تشدید و در حین خواب از بین میروند. 5-10 درصد بیماران فلج مغزی دچار نوع آتاکسیک آن هستند که نادرترین فرم فلج مغزی است و بیشتر در تعادل و هماهنگی حرکات مشکل دارند. اینگونه بیماران با پاهای باز راه میروند و دچار لرزش در زمان انجام حرکات ارادی بوده به صورتی که برای انجام فعالیتهای روزمره که نیاز به بکارگیری حرکات ظریف دارند دچار مشکل میشوند. اختلالات هوشی در نزد حدود دو سوم بیماران فلج مغزی اتفاق میافتد. حدود نصف کودکان مبتلا به فلج مغزی تشنج دارند. اختلالات در رشد، نابهنجاریهای نورولوژیکی نظیر اختلال بینایی یا شنوایی و داشتن مشکل در ادراک لمس و درد از زمره مسایل شایع هستند.
تدابیر درمانی
اهداف درمانی در فلج مغزی کسب بهبودی کامل یا رسیدن به وضعیت کاملا طبیعی نیست بلکه عبارتند از افزایش کارآیی، بالابردن تواناییها و رسیدن و نگهداری وضعیت مطلوب حرکتی، تکامل شناختی، تکامل اجتماعی و عدم وابستگی میباشند. بهترین نتایج بالینی در نتیجه مداخلات زودرس و وسیع حاصل میشوند. درمان ایدهآل در کودکان نیازمند به یک برخورد گروهی و تیمی است. درمان گروهی مدرن بر هدف تکاملی کلی بیمارتاکید دارد و نه فقط بر درمان یک وجهی و تک علامتی. اجزا برنامههای درمانی دربرگیرنده درمان فیزیکی و رفتاری، معالجات دارویی و جراحی، استفاده از وسایل مکانیکی کمکی و درمان مشکلات همراه طبی بیماران فلج مغزی میباشند. هدف از فیزیوتراپی، کاردرمانی، گفتار، و رفتار درمانی عبارت از بهبود تعاملات بین بیمار و مراقبین و نیز حمایت از کانون خانواده میباشد.
بهداشت روانی
در بیماران فلج مغزی بدلیل درد مزمن، طردشدن اجتماعی و از دست دادن قابلیتها و داشتن وابستگی، بهداشت روانی آنان تحت تاثیر قرار میگیرد. در این بیماران برنامههای مراقبتی باید بگونهای باشد که سبب کاهش موانع در حضور و شرکت آنان در محل کار، مدرسه، و فعالیت اجتماعی با استفاده از وسایل مکانیکی نظیر صندلیهای چرخدار موتوری، تولیدکنندههای صوتی و تغییرات مناسب در محیط و اجتماع بشود. برنامههای نظارتی دورهای جهت ارزیابی اطمینان از برآورده شدن نیازمندیهای بیماران ضروری است. به بیماران باید اطلاعات و آگاهیهای کافی در مورد پیشگیری از وقوع آسیب، ایمنی، و نقل و انتقالات داده شود. کودکان مبتلا به فلج مغزی در معرض خطر بالای طردشدن توسط دوستان و اجتماع هستند. به همین نسبت مراقبین از آنان و افراد خانواده ایشان نیز در معرض خطر افسردگی و کنارگذاشتن از اجتماع هستند و لذا برنامههای مراقبتی باید بر مبنای مدل همه جانبه پایهگذاری شوند.
برگرفته از کتاب بیماریهای مغز و اعصاب کودکان
به قلم دکتر علیاکبر مومن