حشیش

از برخی افراد گاهی می‌شنویم که «حشیش اعتیاد ندارد» یا «اگر حشیش بد است، چرا در بعضی از کشورها مصرفش را آزاد کرده‌‌اند!». این باورها به قدری شنیده می‌‌شود که اطلاع‌‌رسانی درست به افراد جامعه در مورد واقعیت‌‌های مربوط به این ماده را ضروری می‌کند.

&#۱۲۸۱۰۰; حشیش چه اثراتی دارد؟

این «در باغ سبز» سرابی بیش نیست!

اگر اسم‌هایی مثل ماری‌جوآنا، برگ، گرس، علف، علف هرز، وید، مری‌جین، بنگ، گانجا، شاهدانه و خیلی اسم‌های متفاوت دیگر به گوش‌تان خورده باشد، حتماً می‌دانید که همه این‌ها همان حشیش است که متأسفانه برخی افراد را درگیر خود کرده است. خیلی‌ها می‌گویند حشیش اعتیاد ندارد و هروقت بخواهیم، ترکش می‌کنیم! اما خوب خیلی‌ها هم به مصرفش حسابی عادت می‌کنند و دیگر نمی‌توانند بدون آن زندگی کنند.

حشیش، ماری‌جوآنا یا …؟

چیزی که به عنوان حشیش می‌شناسیم در حقیقت از گیاه شاهدانه گرفته می‌شود؛ گیاهی که برگ‌هایی قطره‌مانند دارد و میوه‌اش دانه‌های گردی است که از روغن این دانه‌ها حشیش تهیه می‌شود. ماری‌جوآنا هم از همین گیاه تهیه می‌شود اما از برگ و گل آن. ولی حشیش از صمغ گیاه گرفته می‌شود. پس با توجه به این‌که کدام قسمت گیاه مصرف می‌شود و غلظت ماده مؤثره آن چقدر است، اسمش متفاوت است. اما در هرصورت تمام این‌ها از همین گیاه شاهدانه گرفته می‌شود. در ایران هم حشیش به همین صورت تهیه شود که البته ممکن است برخی تولیدکننده‌ها برای سود بیشتر یا بازاریابی بهتر، با توزیع مواد ارزان‌تر اقدام به ترکیب ماده اولیه حشیش با مواد دیگر کنند.
افراد مصرف کننده حشیش معمولاً بعد از مدتی مصرف، دیگر این ماده را به تنهایی مصرف نمی‌کنند و معمولاً همراه با شیشه، موارد افیونی، الکل یا مجموعه‌ای از این همه این‌ها مصرف می‌کنند و درنهایت ممکن است کارشان به بیمارستان بکشد.

مسمومیت کشنده ندارد، اما …

مصرف حشیش به تنهایی، معمولاً مسمومیت کشنده‌ای ندارد بلکه حالت نشئگی، تفکر سریع‌تر، لذت بیشتر از حواس محیطی، تمدد اعصاب و ایجاد حس‌های شاعرانه مثل دیدن صداها و شنیدن رنگ‌ها به این افراد دست می‌دهد که اصولاً از همه این‌ها لذت می‌برند. اما بعد از مصرف و نشئگی است که مشکلات بروز می‌کند؛ افزایش ضربان قلب، تپش قلب، قرمز شدن چشم‌ها و افزایش اشتها از جمله رایج‌ترین عوارض مصرف حشیش است و برخی معتادها که به قول خودشان حشیش به آنها نمی‌سازد (!)، دچار احساس بدی می‌شوند که به «Bad Trip» مشهور است؛ احساسی که در آن فرد دچار اضطراب و نگرانی بسیار شدیدی می‌شود و احساس می‌کند که دارد می‌میرد! البته واقعاً مرگ با حشیش بسیار کم گزارش شده است.

«گیاهی» یعنی بی‌ضرر!

خیلی‌ها تصور می‌کنند حشیش (یا هر مخدر دیگری)، چون از گیاه گرفته می‌شود، ضرر ندارد! اما این تصور بسیار اشتباه است و مثال بارزش تریاک است که با وجود گیاهی بودن، بیشترین کشندگی را دارد! درست است که مرگ با مصرف حشیش بسیار کم گزارش شده اما این هیچ ربطی به گیاهی بودنش ندارد بلکه علتش این است که بر قسمت‌هایی از مغز که مرکز تنفس هستند، تأثیر نمی‌گذارد؛ به عبارت دیگر گیرنده‌های حشیش در مراکز مغزیِ تنفس وجود ندارد و اگر بود، حشیش هم کشنده می‌شد. اما از آنجا که گیرنده‌های تریاک دقیقاً روی ساقه مغز، همانجا که مراکز تنفس است، وجود دارد، باعث از کار افتادن مرکز تنفس و مرگ مصرف‌کننده می‌شود.

اصلاً هم بی‌ضرر نیست!
البته مصرف حشیش ضرر زیادی دارد و به صرف اینکه کشنده نیست، نمی‌توان آن را ماده‌ای بی‌ضرر تلقی کرد؛ خیلی‌ها حشیش را تفننی مصرف می‌کنند و این به معنی اعتیادآور نبودن آن نیست؛ بلکه این ماده به شدت هم اعتیادآور است چراکه شیوع مصرفش زیاد است. حشیش به صورت مستقیم بر ظاهر افراد اثر نمی‌گذارد اما مانند تمام مواد مخدر و محرک دیگر وقتی به تنها موضوع مهم زندگی فرد تبدیل می‌شود، فرد معتاد کلاً از شکل و شمایل معمول و معقول خارج می‌شود؛ چرا که به تمیزی سر و صورت، دندان‌ها و … اهمیت نمی‌دهد. البته حشیش بر سلامت قلب تأثیر منفی دارد؛ چرا که باعث افت فشار خون و افزایش تپش قلب می‌شود.

از خوش‌گذرانی تا اعتیاد
آنها که حشیش را تفننی مصرف می‌کنند، معمولاً باید چند عامل دست به دست هم دهد تا این مصرف تفننی به اعتیاد تبدیل شود؛ مثلاً این‌که با مصرف حشیش «Bad Trip» نداشته باشند، یا اینکه انتظاری که از مصرف حشیش دارند برآورده شود. مصرف حشیش در افراد مختلف و در زمان‌های مختلف متفاوت است و فردی که با انگیزه شادشدن و خوش‌گذرانی حشیش مصرف می‌کند، اگر انتظارش برآورده شود مسلماً دفعه بعد هم سراغش خواهد رفت. البته ممکن است با مصرف دوباره به حس و حال خوب قبلی دست پیدا نکند و دیگر سراغ ماده نرود. بعضی‌ها هم در همان بار اول مصرف، حس خوبی پیدا نمی‌کنند ولی متأسفانه این باعث دور شدن آنها از اعتیاد نمی‌شود؛ این افراد معمولاً مواد دیگری را امتحان می‌کنند تا به حس دلخواه‌شان برسند. به هر حال، افرادی که هربار با مصرف حشیش حس خوبی پیدا می‌کنند، احتمال اعتیادشان بسیار بالاست.

کیک با طعم حشیش!
در بعضی کتاب‌ها یک‌سری خواص درمانی برای حشیش برشمرده شده که هیچ‌کدام ثابت شده نیست؛ اما بعضی‌ها از خاصیت درمانی حشیش برای رفع بعضی بیماری‌های چشم، تغییر ایمنی بدن در بیماران مبتلا به اِم‌اِس و تشنج و میگرن و … استفاده می‌کنند و استدلال‌شان این است که چون به طور معمول حشیش خطر مرگ ندارد، پس بی‌خطر است و به قول خودشان گیاهی هم هست! آنها دقیقاً از همین شیوه برای ترویج مصرف این ماده کمک می‌گیرند؛ در صورتی‌که اگر فرض کنیم حشیش واقعاً برای بعضی بیماری‌ها خاصیت درمانی داشته باشد، امروزه داروهای بسیار مطمئن و بی‌عارضه‌ای برای تمام این بیماری‌ها وجود دارد که خطرات مصرف حشیش را هم ندارند! اما روش‌های مصرف حشیش بسیار متنوع است؛ به صورت خوراکی (که ممکن است به شکل زیرزبانی باشد) یا حتی به کارگیری در طبخ کیک! پس باید مواظب بود! به هر حال، شایع‌ترین نحوه مصرف آن به صورت تدخینی (مثل سیگار) است و ممکن است با پایپ (که وسیله مصرف شیشه است) هم مصرف شود. البته در گذشته‌ها – مثلاً قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی – با قلیان هم مصرف می‌شده است.

علائم را بشناسیم
حشیش بوی خاصی ندارد، اما اگر به شکل سیگار مصرف شود مدل سوختنش کمی متفاوت است. اعتیاد فرد بیشتر از روی تغییر رفتارش قابل تشخیص است. مثلاً اشتهایش بیشتر می‌شود، مردمک چشم‌هایش قرمز می‌شود، پرحرف‌تر می‌شود، چیزهایی می‌بیند و می‌شنود که عجیب و غریب است. عکس‌العمل‌هایش متفاوت می‌شود؛ مثلاً ممکن است برون‌گراتر شود و حتی ممکن است خلاق‌تر شود یا بتواند شعر بگوید. البته این علائم در فاز حاد مصرف بروز می‌کند.
بعد از مدتی مصرف حشیش، سندرمی موسوم به «Amotivational» در فرد ظاهر می‌شود که البته در مورد آن حرف و سخن زیاد است. این عارضه در کسانی که به صورت مزمن حشیش مصرف می‌کنند، ظاهر می‌شود، نه کسانی که گاه و بی‌گاه سراغ حشیش می‌روند. این افراد انگیزه خود را کلاً از دست می‌دهند و منفعل می‌شوند. مثلاً دیگر برایشان مهم نیست سرکار بروند یا نه، خانواده‌شان در کنارشان باشد یا ترکش کنند و … . به نظر می‌رسد این سندرم نتیجه مسمومیت مغز با حشیش است؛ آدم‌هایی که نهایتاً فقط به حشیش فکر می‌کنند و بقیه مسائل زندگی‌شان به حاشیه می‌رود. هیچ کاری را نمی‌توانند درست انجام دهند و در واقع انگیزه انجامش را ندارند.

حشیش و یک مغز بیمار
اسکیزوفرنیا یکی از شدیدترین بیماری‌های روانی است و قسمت‌های مهم مغز را درگیر می‌کند. سن بروز آن معمولاً اوایل بلوغ است، اما فرم‌های نهفته‌اش ممکن است ۳۰-۲۰ سال بعد یا حتی دیرتر بروز کند. مصرف حشیش سن بروز اسکیزوفرنیا را کاهش می‌دهد. کسی که استعداد اسکیزوفرنیا را داشته اما اگر حشیش مصرف نمی‌کرد شاید تا آخر عمرش هم بیماری‌اش بروز نمی‌کرد، اکنون با مصرف حشیش نه‌تنها بیماری ظاهر می‌شود که در سنین کمتر این اتفاق می‌افتد.

سخت اما امکان‌پذیر
هدف از مصرف حشیش بیشتر لذت بردن است و دریچه‌ای است به سمت مصرف مواد محرک از جمله شیشه؛ چرا که معمولاً فرد بعد از مدتی مصرف حشیش دیگر نیازهایش با مصرف این ماده ارضا نمی‌شود. بنابراین ادامه این راه می‌تواند ترک را سخت‌تر کند. ترک مواد مخدر کلاً سخت است، اما ترک مواد محرک سخت‌تر؛ چرا که برخی از قسمت‌های مغز به این مواد خو می‌کند و به سختی می‌توان این عادت بخش‌های مختلف مغز را تغییر داد. در معتادان به حشیش ترک ماده دشوار‌تر است، چرا که بی‌انگیزگی فرد هم مانع از موفقیت می‌شود. ترک حشیش علائم جسمی شدید ندارد اما با توجه به این بی‌انگیزگی، وادار کردن فرد به ترک پیچیده می‌شود. بنابراین برای نجات افراد از اعتیاد به حشیش معمولاً از روش‌هایی مانند ایجاد انگیزه، درمان خانوادگی، درمان شناختی- رفتاری و آموزش کنترل و کم کردن هوس می‌توان استفاده کرد.

دکتر بهنام شریعتی، روانپزشک، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران
[برگرفته از هفته‌نامه زندگی مثبت و با بازبینی و اصلاح نویسنده مقاله]

باورهای غلط درباره‌ی اختلال‌های روان‌پزشکی

باورهای غلط درباره‌ی اختلال‌های روان‌پزشکی⚠️

&#۱۰۰۶۰; باور غلط:
اختلال‌های روان‌پزشکی شایع نیستند و فقط افرادی خاص ممکن است دچارشان شوند.

✅ واقعیت:

&#۱۲۸۳۱۳; در تمام دنیا، اختلال‌های روان‌پزشکی شایع‌تر از آن هستند که بسیاری از مردم تصور می‌کنند.

&#۱۲۸۳۱۳; بر اساس آخرین پیمایش ملی انجام‌شده در ایران، در هر سال ۲۳/۶ درصد از افراد جامعه (تقریبن یک نفر از هر ۴ نفر) حداقل یک اختلال روان‌پزشکی را تجربه می‌کنند.

&#۱۲۸۳۱۳; اختلال‌های روان‌پزشکی می‌توانند هر فردی را در هر سن و جنس و نژاد و طبقه‌ی اقتصادی-اجتماعی و مذهب مبتلا کنند.

&#۱۲۸۳۱۳; اگر اختلال‌های روان‌پزشکی درمان نشوند، علاوه بر ایجاد ناراحتی برای خود فرد، می‌توانند باعث افت عمل‌کرد و مشکلاتی در حوزه‌های فردی، بین‌فردی، خانوادگی، اجتماعی، شغلی، و تحصیلی فرد مبتلا شوند.

&#۱۲۸۳۱۳; با مراجعه به روان‌پزشکان می‌توان اختلال‌های روان‌پزشکی را تشخیص داد و با کمک گرفتن از روش‌های دارویی و غیردارویی، توسط روان‌پزشکان و سایر متخصصان سلامت روان، آن‌ها را درمان کرد.

مصادیق کودک‌آزاری

مصادیق کودک‌آزاری

کتک زدن کودک و آزار دادن او برای خالی کردن خشم خود

کار کشیدن از کودک مانند یک خدمتکار

وادارکردن کودک به لمس بدن فرد بزرگسال و لمس کردن بدون اجازه یا بوسیدن او
بدون رضایت خودش

ناسزاگویی، تمسخر، انتقاد، تحقیر و انتظارات نامناسب از کودک نیز کودک‌آزاری عاطفی تلقی می‌شود.

بی‌توجهی به نیازهای عاطفی و گوش نکردن به حرف کودک

رها کردن کودک بدون مراقب

گول زدن و فریب دادن کودک و دروغ گفتن به او

&#۱۲۸۳۰۸;نیمه پنهان کودک‌آزاری

&#۱۲۸۵۶۳;سلامت: بیشتر ما وقتی با واژه کودک‌آزاری مواجه می‌شویم، ناخودآگاه فردی شلاق‌به‌دست یا منحرف جنسی را تصور می‌کنیم که در حال آزاردادن کودکی بی‌پناه است.

&#۱۲۸۵۴۳;هرگز به ذهنمان خطور نمی‌کند که ممکن است کودک‌آزاری تعاریف و مصادیق دیگری نیز داشته باشد که پس از دانستن آن، چه‌بسا خود ما نیز در فهرست آزاردهندگان کودک قرار بگیریم.

&#۱۲۸۵۸۳;بر اساس تعریف، کودک‌آزاری به انجام دادن یا انجام ندادن هرگونه فعل یا عملی گفته می‌شود که باعث آزار روانی و جسمی ماندگار در وجود یک کودک شود که برخی از این آثار می‌توانند مخفی باشند.

&#۱۲۸۵۴۳;بنابراین تنبیه بدنی و تجاوز جنسی فقط بخشی از این تعریف را شامل می‌شوند و اتفاقا آنچه که در طبقه تحصیلکرده و افراد معمول جامعه شایع‌تر است، اشکالی از کودک‌آزاری است که کمتر به‌عنوان مصادیق کودک‌آزاری از آنها یاد می‌شود.

&#۱۲۸۵۴۳;این قبیل کودک‌آزاری‌ها معمولا عمدی و دلخواه نیستند و بیشتر ناشی از نادانی، انزوا و بی‌توجهی والدین هستند. گاهی فرهنگ و اعتقادات سنتی افراد است که باعث آزار می‌شود، مثلا والدینی که کودک را مایملک یا دارایی خود می‌دانند و برای کنترل بچه‌ها قوانینی مطابق میل خودشان دارند.

☎&#۶۵۰۳۹;اورژانس اجتماعی و سامانه ۱۲۳را برای گزارش موارد کودک‌آزاری به خاطر بسپارید.

دکتر محمدرضا کاظمی

فوق تخصص روانپزشکی کودکان و نوجوانان

اولین الگوی زندگی؛ پدر

&#۱۲۸۳۰۸;اولین الگوی زندگی؛ پدر

&#۱۲۸۱۱۳;زندگی مثبت: سوال‌های پدر از کودک او را مسئولیت‌پذیر می‌کند.

&#۱۲۸۱۰۴;‍👩‍👧زمانی که کودک به دنیا می‌آید از لحظه تولد تا زمانی که از شیر گرفته می‌شود بیشترین ارتباط را با مادر دارد اما از 2 سالگی به بعد نقش پدر پررنگ‌تر می‌شود.

&#۱۲۸۱۱۳;تعاملاتی که کودک با دنیای بیرون ایجاد می‌کند به واسطه پدر و در امتداد نوع تعاملی که با مادر دارد شکل می‌گیرد.

&#۱۲۸۱۱۳;&#۱۲۸۱۱۸;نوع صحبتی که پدر با فرزند خود دارد معمولا با سوال‌های: «چطور، چی، کجا و چرا» همراه می‌شود و این سوال‌ها باعث می‌شود کودک دنبال جواب‌های دقیق‌تری برای پاسخ به سوال‌ها باشد یا مسئولیت‌های بیشتری را برای جواب دادن به سوال‌ها بپرسد.

&#۱۲۸۱۱۳;&#۱۲۸۱۱۸;از همین نحوه جواب دادن به سوال‌های پدر، مهارت مسئولیت‌های اجتماعی در کودکان تقویت می‌شود.

دکتر محمدرضا کاظمی

فوق تخصص روانپزشکی کودکان و نوجوانان

اسکیزوفرنیا یا شیزوفرنی یعنی چه؟

 

اسکیزوفرنیا یا شیزوفرنی یعنی چه؟

اسکیزوفرنیا از نظر لغوی به معنی «روان‌‎¬گسیختگی» است و در پزشکی به نوعی از بیماری¬‌های روان اطلاق می¬‌شود. زمان شروع این بیماری معمولاً دوران نوجوانی یا جوانی است ولی در هر سنی ممکن است آغاز شود. با شروع بیماری، طیف گسترده‌¬ای از علایم نمایان می¬‌شود که تبعات آن در تفکر، رفتار و کارکرد فرد تا مدتها باقی می‌¬ماند. این علایم را می¬‌توان در دسته¬‌های زیر قرار داد:

الف- هذیان: فرد دچار باوری کاملاً مستحکم ولی غیر منطقی می¬‌شود. این باور او با فرهنگی که در آن رشد یافته منطبق نیست و با هیچ دلیل و منطقی تغییر نمی¬‌کند. مثال: اعتقاد به این که اطرافیان دسیسه¬‌ای برای از بین بردن او کرده¬‌اند؛ خائن دانستن همسر در عین وفاداری او؛ باور به این که رسالت بزرگی برای هدایت جهانیان بر دوش او گذاشته شده است؛ مطمئن بودن از این که دوربینی برای کنترل رفتار او در اتاقش کار گذاشته¬‌اند؛ معتقد بودن به آن که دیگران هر چه به فکر او خطور می¬‌کند را می¬‌فهمند.

ب- توهم: فرد صدای کسی را به وضوح می¬‌شنود؛ دقیقاً مانند آن که صدای دیگران را با گوش خود و از اطراف می¬‌شنود. در واقع او این صداها را از درون ذهن خود درک نمی¬‌کند و این نوعی خیالبافی نیست؛ به واقع می¬‌شنود. به این حالت «توهم شنوایی یا شنیداری» می¬‌گویند. فردی صدای یکی از دوستانش را اغلب می‌¬شنید که به او توهین یا امر و نهی می¬‌کرد. فرد دیگری معمولاً متوجه صدای پدر و مادرش می¬‌شد که دارند در مورد رفتار او با هم صحبت می¬‌کنند. توهم همچنین می¬‌تواند از نوع «بینایی یا دیداری»، «بویایی»، «لمسی» و «چشایی» باشد.

پ- تکلم نابسامان: برخی از عباراتی که به کار می¬‌برد خارج از موضوع است یا در موارد شدید ممکن است سخنانش کاملاً بی¬‌ربط به نظر برسد.

ت- رفتارهای نابسامان: فرد رفتارهایی بی¬‌هدف از خود نشان می¬‌دهد. مثال: وسایل زندگی را دور می¬‌ریزد؛ خود را به مدتی طولانی در وضعیتی ناراحت قرار می¬‌دهد، مثلاً در گوشه¬‌ای از اتاق در یک حالت خاص می‌¬ایستد و به نقطه‌¬ای خیره می¬‌شود؛ غذایی که باید بخورد را روی زمین پخش می¬‌کند.

ث- علایم منفی: حالت‌هایی مانند گوشه¬‌نشینی، کم¬‌حرفی، بدون ایده و نظر بودن، خیره شدن، و اراده نداشتن اصطلاحاً علایم منفی این بیماری نامیده می¬‌شود.
فرد مبتلا ممکن است برخی از علایم بالا را داشته باشد و البته طی درمان، این علایم کاهش می‌¬یابد یا از بین می‌¬رود. خوشبختانه با وجود داروهایی که اصطلاحاً «آنتی‌سایکوتیک» نامیده می¬‌شود در بسیاری از موارد در صورت همکاری فرد برای درمان مستمر، بهبودی قابل ملاحظه¬‌ای به دست می¬‌آید. روان¬‌درمانی¬‌ها، خانواده‌درمانی و درمان¬‌های توان¬‌بخشی (مانند کاردرمانی) نیز در کنار درمان دارویی کمک¬‌کننده‌¬اند. الکتروشوک (ECT) هم در دوره‌های حاد بیماری ممکن است به کار رود.
هرچند به ویژه در مواردی که فرد تن به درمان نمی‌¬دهد، ممکن است با بیماری شدیدی مواجه شویم، فرد مبتلا به اسکیزوفرنیا پس از درمان گاهی به قدری بهبودی می‌یابد که دیگر تشخیص بیماری برای کسانی که او را پیش از این ندیده‌اند دشوار می-‌شود. مشاهده خلاقیت¬‌هایی که برخی از این افراد در حین بیماری خود یا پس از دوره حاد آن از خود نشان داده¬‌اند نیز جالب توجه است. نمونه¬‌ای از آن را می¬‌توانید در کارهای برایان چارنلی در تصویر این متن ببینید.

دکتر محمدرضا کاظمي

فوق تخصص روانپزشکي کودکان و نوجوانان

هر گرسنگی‌ای، عصبی نیست!

هر گرسنگی‌ای، عصبی نیست!

بیشتر افراد اسم گرسنگی و پرخوری را «عصبی» می‌گذارند!

&#۱۲۸۲۰۴;مثلا می‌شنویم خیلی‌ها می‌گویند: «وقتی گرسنه می‌شوم، عصبی می‌شوم و نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم و در نهایت پرخوری می‌کنم.» یا «وقتی دچار اضطراب می‌شوم یا به هر دلیلی اعصابم به هم می‌ریزد، پرخوری می‌کنم.» به این ترتیب فرد بدون شناخت از ماهيت گرسنگي، برچسب «پرخوری عصبی» بر خود می‌زند. در صورتی‌که بعضی گرسنگی‌ها ممکن است جنبه فیزیولوژیک داشته باشد و همان نیاز طبیعی بدن باشند و بیماری تلقی نمی‌شوند. گاهی هم گرسنگی فرد صرفا عادتی است، یعنی فرد عادت کرده سر ساعت خاصی خوراکی میل کند تا از لحاظ روانی لذت ببرد یا معده‌اش پر شود و احساس گرسنگی را رفع کند. گاهی هم بدن فرد نیازی به غذا ندارد، از لحاظ روانی یا جسمی هم عادت به غذا خوردن ندارد اما یکباره و خارج از کنترل شروع به غذا خوردن می‌کند. برای اینکه بخواهیم بگوییم فردی دچار پرخوری عصبی یا «بولیمیا نروزا» است، اين وضعيت باید چند مشخصه داشته باشد؛ نباید گرسنگی عادتی و فیزیولوژیک داشته باشد، روی آوردن ناگهانی و بدون کنترل به خوردن باید حداقل 2 بار در هفته اتفاق بیفتد و حداقل تا 3 ماه هم طول بکشد، بنابراین اگر کسی هوسی و گهگاه در خوردن یک غذای خاص افراط کند و دیگر هم این رفتار را تکرار نکند، مسلما اسم مشکلش پرخوری عصبی نیست!

دکتر محمدرضا کاظمي

فوق تخصص روانپزشکي کودکان و نوجوانان

فوبی اجتماعی

فوبی اجتماعی

خصوصیت اصلی این اختلال عبارتست از ترس مداوم و غیرمعقول و میل مبرم به اجتناب از موقعیتی که فرد در طی آن احتمالاً در معرض داوری دیگران قرار می گیرد. در این اختلال فرد بیمناک است که مبادا طوری رفتار کند که مورد تحقیر واقع شده یا در مخمصه بیفتد. در صورتی که شخص به ناچار با چنین موقعیت هایی روبرو گردد، قبل از آن اضطراب قابل ملاحظه ای به وی دست می دهد و سعی می کند از ورود به چنین موقعیتی خوددادری کند. این ترس موقعیت هایی مانند صحبت کردن، ملاقات با دیگران، غذاخوردن یا نوشتن در مجامع عمومی را دربرمیگیرد. فرد ممکن است در انتظار یا مواجهه با موقعیت فوبیک دچار حمله ی شدید اضطرابی شود.

در اغلب موارد علائم جسمانی اضطراب مانند گرگرفتگی، لرز، تعریق و تاکیکاردی نیز همراه علائم روانشناختی اضطراب وجود دارد. افسردگی در این بیماران شایع است. با توجه به طبیعت این علائم، مشکلات جدی شغلی و اجتماعی برای فرد ایجاد می شود. شیوع این اختلال در زنان اندکی بیشتر از مردان است. شروع این اختلال معمولاً در ۱۵ تا ۲۰ سالگی است. تلفیق درمان های دارویی و و غیردارویی موثرتر از هر کدام به تنهایی می باشد. رفتار درمانی، روان درمانی حمایتی، خانواده درمانی و هیپنوز در درمان فوبی اجتماعی موثر می باشند.

دکتر محمدرضا کاظمي

فوق تخصص روانپزشکي کودکان و نوجوانان

پرسش های رایج در مورد اعصاب کودکان

پاسخ به برخی پرسش های رایج والدین در درمانگاه های اعصاب کودکان:
والدين كودكانی كه به علتی از علل به درمانگاه اعصاب اطفال مراجعه مي نمايند، سؤالات متعددی در مورد ماهيت و پيش آگهي مشكل فرزندشان در ذهن دارند. بخشي از اين سوالات به نحو طبيعي در ذهن والدين می رويند، و بخشی نيز ناشي از القاء باورهای غلط رايج در جامعه توسط اطرافيان مي باشند.
قسمت بسيار مهمی از وظيفه پزشكان روشنی بخشيدن به زوايای تاريك موضوعات مورد پرسش والدين و رفع نگرانی از آنان است.
ماهيت خود محدود شوندة ی كثيری از مشكلات و بيماري ها در طبّ کودکان و نوجوانان چنين اقتضا مي كند كه در چنین مواردی تنها به تشريح طبيعت خوش خیم بيماری و اطمينان بخشيدن به والدين بسنده شود. نبايد به اين اطمينان بخشيِ صِرف و عدم مداخله به خواری نگريست و آن را بي ارزش شمرد، چرا كه:
-اول این که برای انجام اين مهم باید توضیحات کافی و متقاعد کننده به والدین ارائه نمود، و این امر در بيشتر مواقع نسبت به نسخه نويسي و تجويز دارو نياز به اختصاص دادن زمان بسيار افزون تري از طرف پزشك دارد.
-و دوم این که در خيلي از مواقع، تبيين وضعيّت به نحوي كه براي والدين قابل درك باشد و ايجاد سوء تفاهم ها و تصورات اشتباه جديد در ذهن آنان نکند، نیازمند دقت، و ظرافت، و تجربه است.
– و سرانجام دليل ديگر سختی کار آن است كه گاهي والدين اساسأ باور هاي غلط خود را مطرح نمی كنند و پزشكان نيز با مفروض گرفتن آگاهی آنان، طبعاً نيازی به توضيح نمی بينند.

تصورات اشتباه در صورت باقی ماندن نزد والدين منجر به تاَثيرات مخرّب متعدّد بر روند درمان مي شود كه برخي از آنها عبارتند از:
– عدم همكاری كافی والدين در اجرای دستورات درمانی
– كوتاهی در امر پي گيری و مراجعات بعدی
– اضطراب و تشويش بي مورد در نزد والدين
بيشتر اين مشكلات با صرف اندكی وقت و آگاهي دادن به راحتی قابل اجتنابند.
با در نظر گرفتن آنچه گفته شد، اینک به برخی از تصورات اشتباه و پرسش های شایع والدین و طريقه ی مواجهه و پاسخگويی به آنان پرداخته مي شود.

با توجه به آنكه اولاً بيماران دچار انواع تشنج و صرع، اكثريتِ بيماران را در اين درمانگاه تشكيل مي دهند؛ و ثانياً به علت ماهيت حمله ای و ترسناكِ تشنج كه ايجاد وحشت شديدی در نزد والدين می نمايد، ابتدا برخی باورها و پرسش ها در مورد تشنج مطرح مي شود:

-به ما گفته شده اكنون كه فرزند ما دچار اختلال تشنجی است، ما نبايد در مورد امور تربيتی و انضباطی او خيلی سختگيری كنيم وگرنه به اعصابش فشار بيشتري وارد مي آيد كه با خطر عود تشنج همراه است.

متاسفانه چنين تصور غلطی در ميان والدين كودكان مبتلا به اختلالات صرعی نادر نيست و لازم است حتماً مورد روشنگری قرار گيرد. هر چند عوامل چندي مانند خستگی مفرط، يا بی خوابی طولانی، ممكن است احتمال عود حمله تشنجی را افزايش دهند ولي مقاومت در برابر خواسته های ناموجه كودكان در ميان اين عوامل جایی ندارد.
بايد به والدين خاطرنشان ساخت كه اتفاقاً آنان نباید به خواسته های ناموجه کودکان تن دهند، و اصولاً تا جائی که ممکن است “نبايد” با كودكان مصروع خود رفتار متفاوتی داشته باشند؛ بلکه باید از القای احساس مستثني بودن در این کودکان جلوگيري کنند.
جالب است بدانيم كه نتيجه ی طبيعي اين به اصطلاح “مراعات حال” كودكان مصروع، كراراً اِعوجاج ها واختلال های رفتاری است كه بعدها از سوي والدين اشتباهاً به عوارض داروها نسبت داده مي شود و حتی گاهی به قطع بی مورد دارو منتهی می شود.

– در هنگام بروز حمله ی تشنج از دست ما چه كاری ساخته است؟

واقعيت آن است كه بدون داشتن امكانات مناسب بيمارستاني كار زيادی در محيط منزل برای متوقف كردن تشنج ممكن نيست. با اين حال انجام دستورات زير مفيد است:

خواباندن كودك روي سطح صاف و سفت، و ترجيحاً به پهلوي راست جهت اجتناب از خطر آسپیراسیون و بلع ترشحات یا در صورت استفراغ، عدم بلع مواد برگردانده شده
خارج كردن محتويات احتمالی دهان (مواد غذائی به جا مانده از پیش از زمان شروع تشنج)
ممانعت از گاز گرفته شدن زبان با كمك يك جسم نرم در كنار دهان بدون مسدود كردن راه هوايی
باز كردن دكمه های سفت لباس
و سرانجام در صورت در دسترس بودن استفاده از ديازپام مقعدی.

گذاشتن انگشتان لای لب ها و دندان ها به هیچ وجه توصیه نمی شود و کمک کننده نیست و حتی ممکن است باعث آسیب جدّی به انگشت فرد کمک کننده شود.

– جهت پيشگيری از عود تشنج، كودك ما از مصرف چه غذاهايی بايد احتراز كند؟

در منابع رسمي طب اعصاب کودکان، اصولاً از موادّ غذايی به عنوان يك عامل عمده ی برانگیزاننده ی حمله ی تشنج نام برده نمی شود، بنابراين عموماً از طرف پزشکان ممنوعيّت شدیدی از نظر موادّ خوراكی براي اين بيماران در نظر گرفته نمی شود. در عين حال مشاهدات والدين اگر دقیق و بدون سوگیری باشد ارزشمند است؛ بدين معنا كه اگر طبق تجربه ی والدین، وقوع تشنج با ماده ی خوراكی مشخصی ارتباط “واضح و وثيق” دارد، عاقلانه است که آن مادّه ی غذائی را از برنامه ی تغذيه ی كودك حذف نمايند. شايان ذكر است كه در فرهنگ مردم بيشتر نواحی ايران، غذاهایی که اصطلاحاً “سرد” -يا “سردی” ها-  خوانده می شوند، جزو عوامل افزاینده ی  خطر عود تشنج محسوب ميشوند. براي آنكه اين باور به حذف مواد غذايي مفيد و ضروري (مثلا ماست) از رژیم غذائی کودک در حال رشد نيانجامد، توصیه ی  عملي که از نظر فرهنگی نیز برای خانواده ها قابل قبول باشد، مصرف اين دسته از خوراكی ها به همراه دسته ی  مخالف -يعني “گرمی “ها- (مانند خرما) می باشد.

– آيا مصرف داروهای اعصاب، آن هم برای مدتی طولانی، با عوارض سوء برای فرزندمان همراه نخواهد بود؟ و آيا فرزندمان به مصرف اين داروها معتاد نخواهد شد؟

پاسخ مناسب آن است كه متذكر شويم كه دارو پس از سنجش فوايد و مَضارّ نسبی آن توسط یک فرد حرفه ای یعنی پزشک تجويز شده است. مسلماً ما هيچ كودك سالمی را به مصرف دارو محكوم نمي كنيم. باید به یاد داشت که با وجود آنكه مصرف دارو همیشه با مخاطرات بسیار اندكي برای كودك همراه است، ولي خطر خود بيماری و خطر مصرف نکردن دارو و تشدیدعلائم بیماری خطری به مراتب بزرگتر است. در واقع به اصطلاح حُکما ما از “شَرِّ كثير” به “شرّ قليل” می گريزيم، و از اين امر گزيری نداريم.

ضمناً بايد عوارض احتمالي شايع دارو را برشمریم، و والدين را نسبت به گزارش زودرس آنها هشيار نماييم.
نهایتاً بايد دانست اگر چه داروهاي ضد تشنج به معنای رايج كلمه اعتيادآور نيستند، (ايجاد تولرانس و وابستگي فيزيكي نمي كنند) اما قطع آنان به خاطر خطر عود تشنج بايد تدريجي بوده، با صلاحديد و برنامه ريزی پزشك انجام شود.

– آيا فرزند من که مبتلا به صرع می باشد می تواند به فعاليت های ورزشی بپردازد؟

رویکرد كلی آن است كه شیوه ی زندگی و فعاليت های اجتماعی اين كودكان تا جایی كه ممكن است که دچار محدوديّت نشود. ورزش به طور اَعَمّ براي اين كودكان منع نمی شود و حتی مطابق برخی گزارش ها در كاهش حملات مؤثر است.
ليكن انجام ورزش های پر برخورد و خشن همراه با خطر ضربه به سر (مانند ورزش های رزمی)، و همينطور ورزش های همراه با خطر سقوط (موتورسواری یا صخره نوردی) توصيه نمی شوند.
شنا نيزعليرغم فوايد فراوان، در فردی که هنوز تشنج هایش هنوز به نحو کامل کنترل نیست باید تحت نظارت فردی که قادر به انجام عملیات نجات است انجام شود.
ورزش در کودکان مصروع بهتر است سبک باشد و از فعالیت خیلی سنگین ورزشی که منجر به خستگی مفرط می شود باید اجتناب کرد.

پرسش هایی در باره ماهیت ژنتیکی و ارثی بیماری ها:

– به ما گفته شده کودک مان دچار یک بیماری ارثی یا ژنتیک است، در حالیکه چنین موردی تاکنون در خانواده ی ما سابقه نداشته است.
بعلاوه، ما كه قبل از ازدواج “آزمايش ‍‍‍ژنتيك” داديم، پس چرا فرزندمان دچار مشكل شده است؟
اين يكي از سؤالاتي است كه با آشنائی سطحی مردم با مقوله ای به نام “مشاوره ی قبل از ازدواج”، هر روز بيشتر در كلينيك با آن مواجه ايم.
باید دانست یک بیماری ژنتیک یا ارثی می تواند در یک خانواده برای اولین بار اتفاق بیافتد. حوادثی در سطح سلولها و مواد حامل اطلاعات ژنتیک رُخ می دهند (“جهش” ها در سطح ژن ها، یا مثلا “ترانسلوکیشن” ها و …در سطح کروموزوم ها) که می تواند باعث بروز بیماری برای اولین بار در یک عضو خانواده شود.
بعلاوه، گاهی یک ژن معیوب و بیماری زا ممکن است چندین نسل انتقال یابد و ایجاد علائم بیماری نکند و تازه پس از چندین نسل دوباره تظاهر یابد، و بنابراین هیچکس از اعضای خانواده نفر بیمار قبلی را که متعق به چندین نسل قبل بوده به خاطر ندارد وهمه فکر می کنند این بیماری برای اولین بار ظاهر شده است.
متاسفانه والدینی که چنین پرسش هایی می کنند، گاهی يك آزمايش ساده مثل كاريوتايپ در دست دارند و ادعا مي كنند كه پيش از ازدواج مراجعاتی داشته اند و در پاسخ ابراز نگراني شان در مورد احتمال تولد كودك دچار بيماری ارثی براي آنان چنين آزمايشی تقاضا شده و سپس با مشاهده ی پاسخ آن، احتمال هر گونه بيماری ارثی منتفی دانسته شده است.
باید به والدین توضیح داد که اوّلاً آزمايش واحد و خاصّ و ثابتي به نام “آزمايش ژنتيك” وجود ندارد؛ حداقل چند صد بیماری ژنتیک وجود دارد و بسته به اینکه به کدام بیماری یا کدام دسته از بیماری های ژنتیک شک کنیم آزمایشات مختلفی قابل درخواست کردن است و بنابراین هیچ بعید نیست که نوع خاصی از آزمایش در فردی نرمال باشد، و در عین حال او به نوع دیگری از بیماری های ژنتیک مبتلا باشد.
و بالاخره گاهی نیز والدین می پرسند که اگر فرزندشان دچار یک بیماری ارثی است چرا تا چند سالگی سالم بوده است و اینک تازه دچار علائم بیماری شده است. باید توضیح داد که بیماری های ژنتیک با اینکه از والدین به ارث می رسند در واقع لزوماً از بدو تولد تظاهر نمی یابند و بسیاری از آنها ممکن است حتی در سنین پیری خود را آشکار کنند و بنا براین صِرف اینکه کودک تا مدتی ظاهراً مشکلی نداشته است، رد کننده ی بیماری ارثی نیست.

 

دکتر محسن جوادزاده، نورولوژیست کودکان و نوجوانان

فرزندپروری

تغییرات و اتفاقات پیش بینی نشده جزیی از زندگی است. کودکان دشوارتر از بزرگسالان با تغییرات زندگی کنار می آیند. با صبر و درک آنان در این شرایط به فرزندانمان بیاموزیم که با صبر و درک دیگران تغییرات زندگی را مدیریت کنند.

  • اولین قدم برای موفقیت در فرزندپروری و تربیت : وجود رابطه ی خوب بین والدین و فرزندان است.بدون این رابطه همه ی شیوه های تربیتی ناکام خواهد ماند.
  • “توجه” کلید اصلی برقراری رابطه ی خوب با فرزند است. کودکان به توجه نیاز دارند.  می توان از این ابزار برای برقراری رابطه ی مناسب با فرزند استفاده نمود.
  • در طی روز هرگاه فرصت داشتید به رفتار آن زمان کودک خود نگاه کنید و مانند یک گزارش گر رفتار او را توصیف کنید و یا راجع به آن رفتار با او صحبت کنید ؛ مثلا “ساینا جان داری نقاشی می کشی ، چه نقاشی قشنگی کشیده ای” و یا “آرین جان می بینم که با ماشین هات بازی می کنی ” و … . با این شیوه به کودک می فهمانید که من به تو و رفتارهایت توجه دارم. این روش هم نیاز کودک به توجه را رفع می کند و هم زمینه ساز برقراری رابطه ی خوب با فرزند است.
  • باور غلط: والدگری خوب برای داشتن فرزند خوب کافی است.باید بدانیم کودکان تحت تاثیر هم سالان ، هم کلاسی ها ، دیگر بزرگترها و رسانه ها هستند و همه ی این ها می توانند فرزند ما را به راه های درست و یا نادرست هدایت کنند.
  • باور غلط: فرزند پروری همیشه شاد و سرگرم کننده است.باید بدانیم فرزند پروری و تربیت کودک مثل هر کار دیگری گاهی همراه با شادی و گاهی همراه با غصه است ، ممکن است رضایت بخش و شاید همراه با ناکامی باشد، برخی اوقات هیجان انگیز است و گاهی حوصله ی مان را سر می برد.
    مهم این است که والدین باید نگاهی واقع بینانه به فرزند پروری داشته باشند.
  • با فرزندتان محترمانه صحبت کنید و به حرف های او با دقت گوش کنید.
  • به قول های تان عمل کنید یا اصلا قول ندهید. قول ها برای عمل کردن هستند.
  • قوانین و مقررات ایمنی و بهداشت را به کودکان آموزش بدهید.
  • کودکان به درگیری والدین خصوصا اگر تکرار شونده و شدید باشد بسیار حساس هستند. درجاتی از اختلاف نظر میان هر دو شخصی از جمله پدر و مادر قابل انتظار است. بعنوان والدین تلاش کنید درگیریهای احتمالی شما در حضور فرزند صورت نگیرد.
  • اصل مهم در فرزند پروری”رابطه ی خوب بین والدین و فرزند” برای موفقیت در تربیت کودک لازم و اساسی است. برای داشتن رابطه ی خوب به کارها و فعالیت های کودک در طی روز توجه کنید و مانند گزارشگر رفتارهای او را گزارش کنید تا بفهمد که شما به او و کارهایش توجه دارید. رفتارهای خوب فرزندتان را تشویق کنید. با این کار هم به او توجه می کنید و هم رابطه ی خود را با او بهتر می کنید و در ضمن او را متوجه می سازید که چه کارهایی خوب است و باعث افزایش دفعات انجام رفتارهای خوب او می شوید. تشویق باعث تقویت رفتار می شود. اگر دوست دارید رفتاری بیشتر تکرار شود آن را تشویق کنید. مچ فرزند خود را موقع کارهای خوب بگیرید.

باورهای غلط و مخرب در زمینه ی تربیت کودکان:

بعضی باورها در زمینه ی تربیت کودکان مخرب بوده و سبب بروز مشکلاتی در روابط والدین و فرزندان می شود:
&#۱۲۸۳۰۸;برخی والدین فکر می کنند کودک رفتار نامناسب را فقط به این جهت انجام می دهد که آن ها را اذیت کند. با این نوع تفکر کودک مقصر شناخته می شود و والدین خشمگین می شوند.

&#۱۲۸۳۰۸;والدین بعضی رفتارهای نامناسب کودک را موقتی و زودگذر می دانند ودر نتیجه در قبال آن رفتارها واکنش سریع و مناسب را انجام نمی دهند و زمانی متوجه اشتباه خود می شوند که رفتار شدید، نه آدینه و طولانی مدت شده و تغییر دادن آن بسیار سخت شده است.

&#۱۲۸۳۰۸;گاهی والدین خودشان را در رفتارهای اشتباه فرزندشان مقصر می دانند و احساس گناه و افسردگی و اضطراب پیدا می کنند. بروز این حالات تحمل آنان را کم کرده و باعث بروز واکنش های خشمگینانه و شدید تری می گردد .

&#۱۲۸۳۰۸;گاهی والدین انتظارات غیر واقع بینانه ای از کودکان خود دارند که با سطح رشد کودک متناسب نیست. انتظار دارند کودک دو ساله به خوبی و تمیز با قاشق و چنگال غذا بخورد یا کودک شش ساله ساعت ها پیاده روی و خرید بزرگ ترها را تحمل کند.
کودکان بالغین کوچک نیستند و همه ی توانایی های بزرگ سالان را ندارند. انتظارات ما باید متناسب با سطح رشدی کودکان باشد.

&#۱۲۸۳۰۸;بعضی والدین توقع زیادی از فرزندان خود دارند و دوست دارند کودک شان کامل و عالی باشد و به همین دلیل گاهی رفتارهای عادی و متناسب با سن کودک آن ها را عصبانی می کند.

&#۱۲۸۳۰۸;بعضی والدین فکر می کنند کودک به تدریج و بدون آموزش و تمرین همه ی مهارت ها را کسب می کند. در حالی که بیشتر مهارت ها نیاز به آموزش فعال و تمرین و صرف وقت از سوی والدین و کودک دارد.

کودکان با یکدیگر متفاوت هستند و توانایی های آن ها مشابه هم نیست.

همان گونه که توجه به نیازهای کودکان در رشد عاطفی و اجتماعی آنان موثر می باشد توجه به خود به عنوان والد هم بسیار مهم می باشد. والد خوب بودن به این معنی نیست که کودک بر زندگی شما تسلط داشته باشد. پدر و مادر بودن کار سختی است . باید بتوانید بین خواسته های فرزند، همسر، امور منزل، خانواده، دوستان و شغل تان توازن برقرار کنید. وقتی نیازهای شخصی شما از نظر ارتباط صمیمانه، همراهی خانواده با شما، تفریح و تنها بودن در زمان های خاص برآورده شود پدر یا مادر بودن برای شما آسان تر خواهد بود.

چند نکته جهت کاهش استرس والدین:
گه گاه در شیوه ی زندگی تان تغییراتی ایجاد کنید.

یاد بگیرید که بتوانید در مقابل خواسته های زیاده از حد دیگران به شیوه ای مودبانه “نه” بگویید.

فعالیت ورزشی مستمر (پیاده روی) باعث بهبود رفتار و افزایش انرژی شما در طول روز خواهد بود.

مسئولیت امور منزل و فرزندان تان را با همسرتان و دیگرانی که می توانند تقسیم کنید.

زمانی را به خود اختصاص دهید تا به فعالیت مورد علاقه تان بپردازید.

زمانی که یک مشکل رفتاری اتفاق می افتد همدیگر را حمایت کنید. (والدین)

ارتباط شاد و لذت بخش را گسترش دهید. (ارتباط با اقوام و دوستان)

اگر احساس کردید که شما و همسرتان اغلب تحت فشار و استرس هستید و یا در کنار آمدن با مشکلات توانایی کافی را ندارید حتما با یک فرد متخصص مشورت کنید.

توجه داشته باشید:

اگر والدین آرام باشند و راهکارهای تربیتی سازنده را با پشتکار پیش بگیرند فرزندان روند سالمی خواهند داشت و می توانند رفتارهای مناسب را فرا بگیرند.

دستور دادن به کودکان

یکی از شایع ترین مشکلات در بین خانواده ها، روش دستور دادن به کودک است به طوری که کودک آن را به خوبی درک کرده و اجرا کند. دستورهایی که معمولا موثر واقع نمی شوند دارای خصوصیاتی هستند که در ادامه به آن ها اشاره می شود.

دستورهایی که معمولا موثر واقع نمی شوند:

الف. دستورهای زنجیره ای: دستورهایی هستند که پشت سر هم به کودک داده می شوند و کودک توانایی به خاطر سپردن همه ی آن ها را ندارد، بنا بر این برخی از آن ها را فراموش کرده و انجام نمی دهد:
مانند” لباست را بپوش،دندان هایت را مسواک بزن، موهایت را شانه کن، بعد بیا صبحانه بخور.”

بهتر است این دستورها را به بخش های کوچک تر تقسیم کرده و هر کدام را به تنهایی از کودک درخواست کرد.

ب. دستورهای مبهم: دستورهایی هستند که برای کودک واضح و روشن نیستند و به خوبی نمی توانند منظور گوینده را منتقل کنند.
به عنوان مثال هنگامی که ما انتظار داریم بچه ها بدون درگیری و خشونت با هم بازی کنند و دعوا نکنند، فقط به آن ها بگوییم: “بچه های خوبی باشید.”
کودک ممکن است نداند از او چه خواسته شده است و باید چه کار کند که از نظر والدین بچه ی خوبی باشد. این دستورها مبهم می باشند، بنابراین بهتر است به صورت مشخص و اختصاصی به آن ها بگوییم: “با هم و به آرامی با اسباب بازی های تان بازی کنید.”

پ. دستورهای پرسشی: در این گونه دستورها از کودک سوال می شود که آیا دوست دارد که این کار را انجام دهد.
مثلا: ” آیا دوست داری که اتاقت را تمیز کنی؟” که ممکن است یک کودک لج باز به راحتی بگوید: “نه، دوست ندارم.”
در این گونه دستورها ما به بچه حق انتخاب می دهیم. پس دور از انتظار نیست که او آن را انجام ندهد.

ت. دستورهایی که به دنبالش دلیل و منطق آورده می شود:
مانند: “زود باش اتاقت را مرتب کن ،چون امشب مهمان داریم و از این که خانه نامرتب باشد نگران و عصبانی می شوم.”
در این مثال ممکن است کودک دستور اصلی را فراموش کند، بنا بر این به تر است که دستور به این شکل باشد :”امشب مهمان داریم و خانه ی نامرتب مرا نگران و عصبانی می کند، پس لطفا هرچه سریع تر وسایلت را جمع کن.”
یعنی اول توضیح داده و بعد دستور مورد نظر گفته شود.

روش دستور دادن موثر به کودک:

نزدیک کودک بروید، تاحد چشم های کودک خم شوید و با او تماس چشمی برقرار کنید. فاصله ی شما در زمان دستور دادن به اندازه ی فاصله ی یک دست باز باشد (یعنی به فاصله ی شانه تا نوک انگشتان) و برای کودک به طور دقیق مشخص کنید و بگویید که چه کار کند.

نکات مهم در زمان دستور دادن:

الف. هرچه تعداد دستورها کم تر باشد ، موثرتر بوده و کودک بهتر متوجه شده و سریع تر آن را اجرا می کند.

ب. دستوری که به کودک داده می شود باید مشخص، خاص و روشن باشد.

پ. دستورها باید بیشتر به شکل مثبت باشند، مثلا به جای گفتن “بلند صحبت نکن.” بگویید ” آرام صحبت کن.”

ت. با صدای محکم و قاطع با کودک صحبت کرده و بگویید که چه کار باید بکند، اما نباید در کلام تان خشونت وجود داشته باشد.

ث. به اطاعت از دستور پاداش بدهید.

ج. دستورها باید در حد سن و فهم و توانایی های کودک باشد.

چ. سعی کنید دستورها با تهدید هم راه نباشند و با لحن خوب و قاطع گفته شوند.

اگر کودک در شرایطی است که نمی تواند دستورهای ما را انجام دهد، بهتر است به زمان دیگری موکول گردد و اصلا درخواست نگردد.
مثلا: کودک در حال دیدن کارتون مورد علاقه اش می باشد و ما به او می گوییم” بلند شو ، کتاب هایت را مرتب کن.”

عدم رعایت دستور از جانب کودک همیشه دلیل بر لج بازی او نیست. احتمال دارد که کودک متوجه منظور شما نشده باشد، پس دستور خود را دوباره با توجه به روش های ذکر شده برای او تکرار کنید.

تربیت کودک هنر است. مچ کودک تان را هنگام کارهای خوب بگیرید.

قدم اول فرزند پروری، برقراری رابطه‌ی خوب با فرزند است؛ در طی روز هرگاه که فرصت بود به کارهای عادی و روزمره‌ی فرزندتان توجه نشان بدهید.

تشویق، رابطه‌ی والدین با فرزند را بهتر می‌کند. تشویق، رفتار خوب را تقویت می‌کند. تشویق انواع مختلفی دارد: شایع‌ترین شکل تشویق، نوع “کلامی” است. در تشویق کلامی بلافاصله رفتار مثبت فرزندتان را با ذکر رفتار تشویق می کنید. در طول زمان بسیار موثر است. امتحان کنید.

شکل دیگر تشویق، تشویق “عاطفی” است. در تشویق عاطفی؛ با نوازش، در آغوش گرفتن و نگاه تحسین آمیز رفتار مثبت فرزندتان را تقویت و تشویق کنید. موثر است؛ حوصله کنید.

نوع دیگر تشویق، “تشویق فعالیتی” است. برای تشویق با فرزند خود وقت بگذرانید، با او بازی کنید، پارک و سینما و باغ‌وحش بروید. تشویق “فعالیتی” هم رفتارهای مثبت کودک را تقویت می‌کند و هم رابطه‌ی والدین و فرزند را بهتر می‌کند. امتحان کنید، حتما نتیجه می دهد.

نوع دیگر تشویق، “تشویق ‌مادی” است. خرید جایزه و دادن هدیه مشوق‌های خوبی هستند، به شرط آن‌ که درست استفاده شوند. هرگاه یک رفتار مثبت در فرزندتان تکرار شد می‌توانید از مشوق‌های مادی استفاده کنید. یادتان باشد به کودک باج و رشوه ندهید.

 

 

 

دکتر محمدرضا کاظمی

فوق تخصص روانپزشکی کودکان و نوجوانان

افسردگی اساسی

“افسردگی” غمگینی معمولی نیست. طولانی‌تر است، شدید‌تر است، معمولا در واکنش به اتفاق خاصی نیست. “افسردگی” کیفیت زندگی را مختل می‌کند. “افسردگی” جدی است، ممکن است خودتان متوجه آن نباشید. “افسردگی” نیاز به درمان دارد. جدی بگیرید.

اختلال افسردگی اساسی

همه گیرشناسی :

شیوع آن در طول عمر پانزده درصد است. شیوع آن در زنان دو برابر مردان است. سن متوسط شروع آن تقریباً چهل سالگی است.

سبب شناسی :

عوامل زیست شناختی(ژنتیکی)
عوامل روان شناختی
عوامل محیطی و اجتماعی

علائم بالینی :

احساس ذهنی غمگینی (خلق افسرده) و از دست دادن علاقه و لذت در فعالیتها و سرگرمی هایی که قبلاً لذت بخش بوده اند، علائم اصلی اختلال افسردگی اساسی می باشند.
سایر علائم عبارتند از اختلال خواب، اختلال اشتها، تحریک یا کندی روانی – حرکتی، کاهش انرژی یا احساس خستگی، کاهش میل جنسی، احساس گناه و بی ارزشی، اشکال در تمرکز، حافظه و تفکر، بلاتصمیمی و افکار ناامیدی، مرگ و خودکشی.
اضطراب، علامت شایعی است و تا ۹۰% بیماران افسرده آن را تجربه می کنند.
افسردگی در کودکان و نوجوانان ممکن است با علائم ترس از مدرسه ، چسبندگی اغراقی به والدین، عملکرد نامناسب تحصیلی، سومصرف مواد، رفتار ضداجتماعی و هرج و مرج طلبی جنسی خود را نشان دهد.
در سالمندان افسردگی با علائمی نظیر اضطراب، تحریک پذیری، ضعف و سستی و شکایتهای متعدد جسمانی همراه است و ممکن است منجر به اختلال قوای شناختی شده، اختلال در تمرکز و حافظه (دمانس کاذب) ایجاد کند.

سیر و پیش آگهی :

در هر سنی ممکن است ظاهر شود. بطور متوسط طی یک دوره ۲۰ ساله ۵ تا ۶ عود ممکن است وجود داشته باشد. در هر عود، شدت علائم افزایش یافته و فاصله بین اپیزودها کاهش می یابد. این اختلال تمایل به مزمن شدن دارد. سیر مزمن و ناتوان کننده در مردان بیشتر از زنان است.
درمان :
روان درمانی و درمان دارویی در درمان این اختلال بکار می روند.
در اولین اپیزود این بیماری، درمان دارویی حداقل به مدت ۶ ماه پس از بهبودی قطعی ادامه می یابد. قطع دارو باید طبق نظر پزشک درمانگر صورت بگیرد . مهم ترین علت شکست درمان، عدم همکاری بیمار یا مقدار ناکافی دارو می باشد.

دکتر محمدرضا کاظمي

فوق تخصص روانپزشکي کودکان و نوجوانان